مثلا درمورد شب يلدا، اين جمعشدنها خيلي راحتتر از امروز بود. خاطرم هست كه در سالهاي دور، زماني كه ما در جنوب شهر زندگي ميكرديم منزل اغلب اقوام، نزديك به هم بود و همه خيلي آسان و بيدردسر دور هم جمع ميشديم. از آنجا كه پدرم بزرگ فاميل بود، اغلب هم فاميل شب يلدا به منزل ما ميآمدند و اگر هوا سرد شده بود، كرسياي بود و سماوري بود و ميوههاي اين فصل و نكته مهم اينكه در آن روزگار زندگيها سادهتر و غصهها هم كمتر بود.
آن موقع خانه ما حوالي ميدان خراسان بود و اقوام نهايتا چند كوچه با هم فاصله داشتند؛ نه نيازي بود كه براي حضور در شب يلدا اتومبيل سوار شوند و نه اصلا در تهران آن روزگار، خيلي اتومبيل وجود داشت. قوم و خويش پايپياده ميآمدند تا پاسي از شب كنار هم مينشستند و اصطلاحا گل ميگفتند و گل ميشنفتند و تفألي به حافظ ميزدند و بعد هم به منزلشان بازميگشتند. الان يكي از ويژگيهاي شب يلدا ترافيك سنگين تهران است. چون برخلاف سابق الان اقوام نزديك هركدام در منطقهاي از اين شهر سكونت دارند و وقتي همه در طولانيترين شب سال تصميم ميگيرند يلدا را كنار خانواده و نزديكانشان بگذرانند، طبيعي است كه شهر شلوغ ميشود.
نكته مهم اما پاسداشت اين سنت زيباي ايراني است و اينكه با همه گرفتاريها و مشغلههايي كه همه ما با آنها مواجه هستيم شب يلدا همچنان در حافظه جمعي ايرانيها زنده مانده است.در روزگاري كه خيلي از ماها، اقوام و خويشان خود را فقط در مراسمهاي عزا و عروسي ميبينيم، خوب است كه همچنان يلدايي داريم و طولانيترين شب سال را بهانهاي ميكنيم تا وراي تمام سختيها و گرفتاريهايي كه دچارش هستيم، ساعاتي كنار هم بنشينيم و از احوالات يكديگر باخبر شويم.
- كارشناس فوتبال و مربي اسبق تيم ملي
نظر شما